سرویس علمی- فرهنگی خبرگزاری حوزه در این خصوص با حجتالاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجتپور استاد حوزه و رییس پژوهشکده دانشنامهنگاری پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه گفتگویی انجام داده است که تقدیم خوانندگان گرانقدر میشود.
*قرآن در عصر نبوی در چه جایگاهی بود؟و با این که صنعت چاپ و نشر در آن زمان مرسوم نبود این کتاب چگونه همگانی شد؟
در رابطه با جایگاه قرآن، فرهنگ اسلامی در دورهای که نزول قرآن شکل میگرفت عین جریان 23 ساله نزول تدریجی قرآن، شاهد هستیم که هم خدای متعال و هم پیامبر اکرم(ص) بر این که نقش محوری متن قرآن را در زندگی مردم و در اهدافی که رسالت پیامبر تعقیب میکرد را نمایان بکند.
امروزه نیز هنگامی که تمدن اسلامی را تعریف و توضیح میدهند میگویند:" تمدن اسلامی تمدن متن است" کتابی آمد و توانست چنین تغییرات شگرفی را در جامعه بدوی دور از صنعت و تمدن، فرهنگ متعالی را مطرح کند و از همین مردم ناخوانا و نانویس، جامعهای سازد که سیّد تمدنهای شد.
*آیا میتوان گفت که در حقیقت، پیامبر(ص) اکرم(ص) مجری این تحول فردی و اجتماعی با محوریت قرآن است؟
بله؛ قرآن در این زمینه آیات صریحی دارد مثلاً خطاب به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزیزِ الْحَمید، ابراهیم آیه 1» [این] کتابی است که آن را بر تو نازل کردیم تا مردم را به اجازه پروردگارشان از تاریکیها [ی جهل، گمراهی و طغیان] به سوی روشنایی [معرفت، عدالت و ایمان و در حقیقت] به سوی راه [خدای] توانای شکستناپذیر و ستوده بیرون آوری.
پیامبر مجری تحول میباشد و اوست که باید مردم را از تاریکیها به سوی نور حرکت دهد، این تیرگیها ممکن است در رفتار فردی یا اجتماعی یا بینشها و باورهای تباه کننده باشد. او باید مردم را به کانون نور وارد کند، راهی که صراط عزیز حمید است.
کسی که عزیز و توانا میباشد، راهی را به انسان نشان میدهد که راهی ستودنی است و پیامبر اکرم(ص) به مدد قرآن؛ این تحول را شکل داد و بر اساس این آیه؛ ایشان مجری قرآن هستند.
یا در جای دیگر میفرماید که کافران، این همه اشکال علیه قرآن مطرح میکنند تا تو از پرداختن به قرآن صرفنظر کنی، اما همه این شبهات را پاسخ بده و تسلیم خواست ایشان نشو؛ «فَلا تُطِعِ الْکافِرینَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً کبیراً، فرقان 52» پس کافران را [که انتظار دارند از ابلاغ وحی باز ایستی]، فرمان مبر و به وسیله این [قرآن] با آنان جهاد [ی فرهنگی و تبلیغی] کن.
لذا تمدن اسلامی و محور تحول فردی و اجتماعی، بر مدار قرآن میچرخد بنابراین پیامبر اکرم(ص) از آغاز، مسلمان را به امر قرآن توجه میدادند و تلاش میکردند مردم آیات قرآن را به مثابه متنی که باید از آن تبعیت کرد دریافت نمایند و به دنبال آن تلاش میکردند که معارف نهفته و دانشهای استوار موجود در قرآن را که در شرایط دشوار و امور مشتبه، کاملاً چهره حقیقت را روشن میکند و فصل الخطاب برای مردم است را به ایشان نشان دهند، لذاست که در سوره جمعه میفرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ*وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمَّا یلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیم؛ جمعه آیه 2-3» اوست که در میان مردم بی سواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگی های فکری و روحی] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، آنان قطعاً پیش از این در گمراهی آشکاری بودند. و [نیز پیامبر را] بر مردمی دیگر [از عرب و غیر عرب] که هنوز به آنان نپیوستهاند [برانگیخت] * و او توانای شکستناپذیر و حکیم است.
*فرق تلاوت با قرائت
بین تلاوت و قرائت تفاوت وجود دارد قرائت خواندن یک متن است، نه از جنبه تبعیت و پیروی و وقتی از تلاوت سخن گفته میشود، به معنای دنبال چیزی رفتن است، پیامبر(ص) این متن را تلاوت میکرد، عنوان متنی که باید به او پیوست و دنبالش کرد و به تعبیر حضرت امام(ره): «تلاوت میکند برای «تزکیه» و برای «تعلیم» و برای تعلیم همگانی؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین کتاب است». پس انگیزه بعثت، نزول وحی و نزول قرآن است و انگیزه تلاوتِ قرآن نیز بر بشر، این است که تزکیه پیدا کرده و نفوس از این ظلماتی که در آنها موجود است مصفا شوند، تا ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه، تزکیهای است برای فهم کتاب و حکمت؛ صحیفه امام، ج 14، ص: 388» بنابراین اگر کسی که این متن را بخواند، این متن خود باعث تطهیر انسان شده و او را میسازد، لذا متن، مدار کار بوده و پیامبر اسلام(ص) موکدا بروی متن کار میکردند.
*اما پیامبر اکرم(ص) چگونهاین متن را نهادینه کردند و در این مسیر، از چه روشهایی استفاده میکردند؟
الف- بیان نکات علمی و عملی آیات:
پیامبر اکرم(ص)؛ هر آیهای را که نازل میشد، دقیقاً همان آیه را برای مردم خوانده و نکتههای علمی و عملیاش را بیان میکردند، که در این زمینه روایات فراوانی هم داریم در سوره قیامت، آیات 16تا 18، نیز بیان شده است «لا تُحَرِّک بِهِ لِسانَک لِتَعْجَلَ بِهِ (16) إِنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَ قرآنهُ (17) فَإِذا قرآناهُ فَاتَّبِعْ قرآنهُ (18) ثُمَّ إِنَّ عَلَینا بَیانَه (19)»
[پیش از پایان یافتن وحی بوسیله جبرئیل] زبانت را به حرکت در نیاور تا در خواندن آن شتاب ورزی؛ بیتردید، گردآوردن و [به هم پیوند دادن آیات که بر تو وحی میشود و چگونگی] قرائتش بر عهده ماست. چون آن را [به طور کامل] خواندیم، [به همان صورت] خواندنش را دنبال کن. سپس توضیح و بیانش نیز بر عهده ماست.
بنابراین که روش پیامبر (ص) این بود، هر مقدار از آیات که نازل میشد، آنها را را بر مردم میخواندند و دستهای از سورههای مفصلات را نیز آماده کرده بودند که گویا به ترتیب نزول بوده است، هر تازه مسلمانی که وارد میشد او را به یکی از صحابه میسپردند تا این آیات را به او تعلیم دهد، یعنی مدار آشنایی فرد تازه مسلمان با دین، با محوریت قرآن بود.
روش دیگر پیامبر اکرم(ص) در مواردی که به صورت عادی قرآن را تعلیم میدادند، این بود که ده آیه، ده آیه قرآن را میخواندند، همچنان که از عبدالله بن مسعود، صحابی پیامبر(ص) نقل شده است، او گزارشی دارد که ما در محضر پیامبر(ص) قرآن را چگونه فراگرفتیم و به نظر من، این روش برای کسانی که امروزه تعلیم قرآن میدهند، مهم و مفید است ایشان میفرماید: قرآن را پیامبر(ص) پنج آیه، پنج آیه و ده آیه، ده آیه بر ما میخواندند و تا نکتههای علمی و عملی را بیان نمیفرمودند، به سراغ آیات بعدی نمیرفتند، یعنی هم حفظ قرآن، هم آشنایی با محتویات قرآن و نیز دستورالعمل هایی که از این آیات بیرون میآمد را برای مردم بیان میکردند و بعد از بیان، به سراغ آیات دیگر میرفتند.
ب- دستور به قرائت دستهجمعی آیات و استنساخ:
کار دیگر پیامبر این بود که، آغازی که در مکه بودند، دستور دادند تا در خانه اصحاب مردم جمع شوند و قرآن را با هم بخوانند و معارف قرآن را تکرار کنند، در این دوره - که نظر خوانندگان شما را به کتاب علامه عسکری ارجاع میدهم علامه گزارش به اصطلاح روش ترویجی پیامبر(ص) مکه و مدینه را بیان کردهاند و ایشان چندین مورد از گزارشها تاریخی را در کتاب خود بیان میکنند که - پیامبر در خانه صحابه تعلیم قرآن میکردند و همان وقت هم قطعاتی از قرآن که نازل میشد را مسلمانان مینوشتند.
حتی نگارش قرآن در زمانی که پیامبر(ص) در مکه تشریف داشتند و جمعیت بسیار محدودی در کنار ایشان حضور داشتند مرسوم بود بعدها که پیامبر اکرم(ص) به مدینه تشریف آوردند، بین منبر و محراب ستونی است که به دستور پیامبر قطعات وحیشده جدید را نوشته، بر آن ستون میآویختند و به مسلمانها هم دستور میدادند که استنساخ کنند.
ج- تأسیس نظام مفاضله:
پیامبر اکرم(ص) نظام مفاضله را بر اساس تلاوت قرآن یا حفظ قرآن نیز بنا داشتند یعنی هر کس که جامع قرآن بود، یا صحیفه داشت و.... او را مقدم میداشتند، مثلاً در جنگها قبور حافظان قرآن را به گونهای قرار میدادند که قبله شهدای دیگر بود، نظام مفاضله ای که در آن جامعه بسوی حفظ این متن و تفسیر این متن بروند.
*پیامبر اکرم(ص) برای مقابله با خطر گمشدگی و انحراف معنایی که کتب آسمانی و متون مقدس را تهدید میکرد چه راهکاری را ارائه دادند؟
خطر بزرگی که اسلام را تهدید میکرد، خطر گمشدگی کتاب قرآن بود، خطر دیگر، خطر تحریف آن است اعم از لفظی و معنوی؛ پیامبر اکرم(ص) میدانستند که اشتباه بزرگی در بین پیروان تورات و انجیل اتفاق افتاد، نتیجهاش این شد که تورات و انجیل صحیح و کتابهای آسمانی دیگر در دوران حضور ادیان مسیحی و یهودی و به عبارتی کنیسهها حاضر نبودند تا متن کتاب مقدس را در اختیار مردم قرار دهند، در حمله بختالنصر نیز همین یک نسخه از بین رفت، بعدها عذرا گفت، من این کتاب را از حفظ دارم که تورات کنونی، حفظیات عذار است، در حال حاضر هم خود ایشان اعتقاد ندارند که کتاب آسمانی دارند، چون متنی در دست نیست و فقط چند انجیل است که سیرههای حضرت عیسی(ع) را بیان کرده و برخی از پیامهای ایشان را در اختیار مردم قرار داده، لذا رسول مکرم اسلام(ص) بنا را بر این گذاشتند که از روز اول با گستردگی و در سینههای مسلمانان این متن محفوظ بماند در حال حاضر نیز ما مسلمانان نسل در نسل حافظ و قاری قرآن داریم و به خانه هر مسلمانی هم که برویم، نسخهای از قرآن را میبینید.
بدین ترتیب پیامبر(ص) با موفقیت تمام نسبت به ثبت قرآن و قرائت آن موفق شدند، به گونهای که آن قدر نشاط قرآنی ایجاد کرده بودند که برخی یک شبه ختم قرآن مینمودند و اما پیامبر(ص) منع میکردند و میفرمودند، در سه روز یا یک هفته ختم قرآن کنید؛ در فصل چهارم کتاب"تدوین قرآن" نوشته آقای کورانی آمده است: اینکه میگویند جامع قرآن خلیفه اول است و کسی جامع قرآن قبل از پیامبر(ص) نبوده درست نیست نویسنده سپس با استناد به ادله گسترده تاریخی اثبات می کنند که آن قدر نگارش قرآن در زمان پیامبر(ص) پذیرفتهشده و شعار شده بود که روایات مختلفی در مورد مصحف وارد شده است مثلاً در روایات ما از پیامبر(ص) آمده است که آیا بدون وضو میتوان به قرآن دست زد؟ و اگر نگارش قرآن در زمان پیامبر(ص) مطرح نبود، پس چرا این سئوالات را میپرسیدند؟ یا در روایت است که آیا میتوان مصحف را به بلاد کفر برد؟ اگر مصحف نبود، پس چرا به بلاد کفار برده شود؟ آیا میتوان مصحف را صداق و مهریه قرار داد؟ لذا این مسائل نشان میدهد که مسئله نگارش قرآن در زمان خود پیامبر(ص) مرسوم بوده، در روایت نبوی نیز آمده است که قرآن خواندن از حفظ مثلاً هزار ثواب و از مصحف دو هزار ثواب دارد، و علت نیز این است که مسلمان این گفتار الهی را تبدیل به متن کنند لذا پیامبر(ص) بزرگترین حامی امر قرائت، تفسیر، تبیین و نگارش قرآن بودند.
*آیا نظام مفاضله میتواند ملاکی برای انتخاب مسئولین و گزینش نیروها باشد؟
بر اساس نظام مفاضله و سیره نبوی در گزینش نیروها هر که با قرآن آشناتر باشد، مقدمتر است، در روایت است که مردم، به امرا و حاکمانشان شبیهترند از پدرانشان و اگر مسئولین ما قرآنی باشند رنگی که جامعه از ایشان میگیرد قرآنی است، اما اگر به این جنبه توجه نداشتیم، ممکن است مسلمان باشد اما قرآن ندیده و تحت تأثیر تحول قرآنی قرار نگرفته باشد، پس با توجه به سیره نبوی(ص) و حدیث علوی(ع) نشان میدهد که در فضیلت دادنها مسئله داشتن شخصیت قرآنی را در مدیران شرط بدانیم.
*چگونه مبلغین به ترویج و معرفی قرآن بپردازند؟
گاهی ما مقدسی بودن قرآن را طوری مطرح میکنیم که مردمی که در دامنه هستند، نمیتوانند با این کتاب ارتباط برقرار کنند، یا مثلاً قلههای بلند قرآن یا معصومین را در جایی قرار میدهیم که دور از دسترس مردم است، در صورتی که باید ترویج قرآن را از دامنه شروع کرد؛ قرآن متن زندگی است و آمده که به ما راه یک زندگی نورانی را نشان دهد، لذا حتی به کفار میگویید: «أَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقرآن أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها؛ سوره محمد آیه 24» آیا به قرآن [عمیقاً] نمیاندیشند؟ چنانچه از سوی غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسیاری مییافتند. آیا در قرآن نمیاندیشند [تاحقایق را بفهمند] یا بر دلهایشان قفلهایی قرار دارد؟
یعنی اگر کسی دل به قرآن دهد، دل او راه میافتاد و شاداب میشود، البته به شرطی که این دل قفل نداشته باشد، اینکه امیرالمومنین(ع) میفرماید: ماه رمضان بهار قرآن است و دلها را زنده میکند، یعنی اگر کسی دلش را برای پذیرش نور قرآن آماده کند، این کتاب دل او را سبز میکند؛ در ماه رمضان دل مانند زمین مستعد است تا سر سبز شود.
قرآن همچون آب گوارایی این دانه را سبز میکند، ما هنگامی که مردم را به سراغ قرآن میفرستیم نباید بیش از حد اغراق کنیم و ایشان را از رفتن به سوی قرآن منع نموده و بگویم که بدون مفسر، حرفهایی که از قرآن میفهمید درست نیست و... این باعث میشود که قرآن مقدّس تعطیل شود و مردم سراغ او نروند.
البته قرآن، لایههایی دارد که قطعا به معصوم و مفسّر نیاز دارد و اما لایههایی نیز دارد که در دامنه بوده و باید به همین دلیل قرآن خواند، مثل قرآن، مثل طبیعت است، یعنی من میتوانم از سبزی، میوه و آب آن بهره ببرم، اما اگر بخواهم آب شناس شوم، تخصص میخواهد، من میخواهم از قرآن بهره ببرم و مبلغین باید برای بهره بردن عمومی مردم از قرآن تحریص کنند و کاری نکنند که ایشان جرأت نزدیک شدن به قرآن را نداشته باشند قرآن متنی است برای زندگی ما، باید خود را به قرآن عرضه کرد، نباید مردم را از این فضا دور نمود.
قرآن متنی است که به مسئلههای مردم توجه میکند، یعنی با واقعیتهای زندگی مردم ارتباط دارد، از امام صادق(ع) رسیده است که: «نَزَلَ الْقرآن بِإِیاک أَعْنِی وَ اسْمَعِی یا جَارَةُ؛ کافی (ط - الإسلامیة)؛ ج 2؛ ص631» قرآن نازل شد به این شکل که من تو را قصد میکنم ای مکی و ای مدنی و ای اعراب زمان پیامبر(ص) اما دیگران شما هم بشنوید. بنابراین باید مفسرین ما بتوانند به خوبی در پرتو تعلیمات اهلبیت(ع) قرآن را با زندگی امروزی مردم تطبیق دهند و برای حل مسائل امروز مردم بکار گیرند، به طورکلی قرآن متن ناظر به واقع است.
مفسرین باید بتوانند این آیات را برای درمان مشکلات امروز بکار گرفته و عبور دهند، فهم مردم از آیه در زمان نزول آن و یا دلالت آیه با مسائل امروزشان کمی دشوار است اما شدنی است، برای اینکه مردم لذت قرآن را بچشند باید این پل زده شود.
من معتقدم که فهم سازگار و هماهنگ از قرآن فراتر از فهم تکتک آیات به صورت بریدهبریده است، وقتی مبلغین قرآن را تفسیر میکنند و آیه آیه بیان میکنند، به تعبیر شهید صدر نمونه تجزیهای تفسیر قرآن است؛ اما هر سوره قرآن یک گفتار است که با بسمالله شروع میشود و با بسمالله بعد ختم میشود، ما اگر بخواهیم آیه را درست بفهمیم باید کل سوره را خوب بفهمیم، تا بدانیم این گفتار چه معنایی دارد و اگر منسلخ از یک گفتار تفسیر کنیم ممکن است معنا غلط شود، بعضی گفتهها در گفتار معنا پیدا میکند، من به فضلای ارجمند عرض میکنم در ماه رمضان قرآن را در سیاق یک گفتار هم برای مردم بیان کنید و بگویند که این سوره چه غرضی دارد؟، چه پیوستگی بین بندهای این مجموع وجود دارد و چه ارادهای از این گفتار شده است.